تکین پک

LOGO3

تکین پک

سالها تجربه در صنعت چاپ و بسته بندی

سونی اریکسون

پله هارو دوتا یکی کردم، خودمو رسوندم طبقه ی پایین
الهامی منتظرم بود
گفتم چکار کنم؟ا
اشاره کرد به میز
دوتا جعبه و دو تا پاکت
چکاشو بده و تموم.
پولو چکهارو دادم
سیم کارتهارو از پاکت دراورد

گوشی های نوکیا ۱۱.۰۰ هم دراورد
میدرخشید
گفت مبارکه
حالا شرکتم صاحب دو عدد گوشی موبایل شده بود با شماره های رُند
دو میلیون آب خورد
کمتر کسی اونموقع موبایل داشت.
_شرکت تا خرخره زیر قرض اوفتاده بود
هرکس میومد بابت طلبش یک چیزی میکندو میبُرد
فقط یک گوشی اچ تی سی و یک سیم کارت برام مونده بود
رفتم پیش الهامی
گفتم توو خرج زندگی موندم چه برسه طلبکارا
حیفم میاد این سیم کارتو گوشی دست یک غریبه بیافته
ازم بخر
گوشیو براندازی کردو گفت قبول
باعجله فروختمش
دخلشو کشید بیرون ۲میلیون تراول شمرد و داد دستم
ازون روز به مدت ۷۰ روز ارتباطم با همه جا قطع شد
از تلفن کارتی استفاده میکردم…
_۳سال از ورشکستگیم گذشته
یک خانواده ی ۴نفره توو خونه چشمشون به منه
با ماشینِ یک آدم خوب کار میکنم
از مشهد به گلبهار
قسط میدم
ولی خیلی مونده تا بدهی کم بشه
شاید ۲۰سال دیگه طول بکشه
گوشیم خیلی داغونه
یادم نمیاد چجوری صاحبش شدم
صاحب که چه عرض کنم ،انگار از توو زباله ها پیدا کردم
پله هارو آروم آروم اومدم پایین
الهامی نشسته بود پشت میز
موهاش خاکستری شده بود!
گفتم یه گوشی میخوام
گفت پولت نقده؟
گفتم شما که منو میشناسی نصفشو نقد بگیر باقیشو میام خورد خورد میدم
مکث کرد
گفت حالا چی میخوای؟
گفتم یه گوشی بده که توو مشتم جا بشه!
داری؟
یک گوشی کوچولو نشونم داد
چند؟
گفت نقد ۲۳۰هزار تومن
اگه نسیه ببری
شروع کرد چرتکه انداختن
۳۰۰هزار تومن!!
گوشیو گذاشتم روو میز
گفتم داداش از تو به ما رسیده
راهمو کشیدمو رفتم
شاگردشو فرستاد دنبالم
حمید چی شد؟
نخواستی؟
گفتم داداش میخوام ,ولی با بهره نمیخوام
میرم پولدار شدم میام
بیا ، قبول ، نسیه ببربه قیمت نقد.
حالا رضا ۱۶سالشه
هنرستان میره
برنامه نویسی می خونه
علاقه داره
هفته ای ۳روز هم میره تعمیرات موبایل
یک گوشی کوچولو از توو خِرتوپرتا دراوردم
گفتم اینو برام تعمیر کن ، ۸سالی هست که خاموشه
گفت ارزش نداره بابا
گفتم برای من داره
توو درستش کن
دوبرابر دستمزد میدم بهت
یک هفته ای دنبال باطری بود تا پیدا کرد
دو سه شبی هم توو استوک فروشیها دنبال بُرد و قطعات
امشب گوشیو روشن داد دستم.
_یک گوشی میتونه فقط یک گوشی نباشه
میتونه یک دنیا احساس و خاطره پشتش باشه
گفت بابا، حالا چرا این گوشی؟!
گفتم چون کوچولوئه توو مشت جا میشه
اگه اونموقع ها طلبکار میدید میتونستم گوشیمو قایم کنم
کسی ازم نگیره..

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x